چشمهایش...

دلنوشته های یک دختر بارونی

آرام چشم هایت را ببند ...

آرام چشم هایت را ببند ...

یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است ...

یک نفر که از تمام زیبایی های دنیا تنها تو را باور دارد ...

 


+ نوشته شده در پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, ساعت 16:23 توسط صنم |

این روزها...

"اين" روزها چه قدر دلم هواي "آن" روزها را کرده …

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون


+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:32 توسط صنم |

تا حالا شده؟

تا حالا براتون پیش اومده..؟!

در اوج عصبانیت و دعوا..

بازم حس کنی که...

چقدر دوستش داری...!!!

آخ که نمیدونی باید بری

خفه اش کنی یا...

بپری بغلش کنی..!



+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:31 توسط صنم |

بفهم ...

ای کــاش یا بـــــــــــودی ،

یـــــا از اول نبودی !!!

ایـــــن که هســـتی
...
 
و کنــــارم نیســــتی ...

" دیـــــــــوانه ام میکنــــــــــد "

بفــــــهم بی انصــــــاف . . . !
فروشگاه خرید اینترنتی

+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:29 توسط صنم |

کوروش...

دختري به كوروش كبير گفت من عاشقت هستم

كوروش كبير گفت لياقت شما برادرم است

كه از من زيباتر است و اكنون پشت سر شما ايستاده

دخترك برگشت و ديد كسي نيست

كورش گفت اگر عاشقم بودي پشت سرت را نگاه نميكردي



+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:27 توسط صنم |

دوست...

بی"دوست"
حتی
باران هم...
بوی تشنگی میدهد...


+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:27 توسط صنم |

به سلامتی اونی که ...

به سلامتی اونی که تو عصبانیت خواست ارومم کنه .........

هر چی از دهنم در اومد بهش گفتم.

اخرش گفت :

بهتری

 


+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:26 توسط صنم |

بیا چیزی در گوشت بگویم...

خدایا؟

کمی بیا جلوتر...

می خواهم در گوشت چیزی بگویم...!

این یه اعتراف است...!

من...

بی او...

دوام نمی اورم!!!!!!!!!!!


+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:25 توسط صنم |

با کسی باش که...

با کسی باش که...

وقتایی که دلت گرفته 

حوصله نداری

ناراحتی

حس میکنی یه دنیا غم داری

بلد باشه شادت کنه

راه قلبتو بلد باشه

تنهات نذاره...!!!

 


+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:23 توسط صنم |

دل شکسته

دل شکسته ای لب بام سیگار می کشید .  .  .

خسته بود  .  .  .

انقدر خسته که 

یادش رفت بعد از اخرین پک سیگار

سیگار را به پایین پرت کند  .  .  .

                                 ن خودش رو  .  .  .

 

http://gallery.avazak.ir/albums/meup03/Avazak_ir-Love%20(10452).jpg

 


+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:20 توسط صنم |

یادت

 

سر میز شام یادت که میفتم بغض میکنم،اشک در چشمانم حلقه میزند و همه با تعجب نگاهم میکنند..لبخندی میزنم و میگویم:چقدر داغ


http://8pic.ir/images/3idi1vbifavl63dcr5.jpg

 


+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:10 توسط صنم |

زبانم لال...

به من گفت برو گورِت رو گم کن
 و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
 کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
 “زبانم لال !”


+ نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:, ساعت 17:7 توسط صنم |